که می توان آن را به صورت زیر نیز تعریف کرد :
“تعیین اهداف اساسی تحقیقاتی زیست فناوری و تقسیم آنها به اهداف فرعی و به کارگیری منابع اقتصادی، علمی و جلب حمایت سیاسی برای پشتیبانی از سیاستهایی که کشور را برای تحقق اهداف تحقیقاتی وارد چرخه توسعه زیست فناوری بنماید.”
گرچه صاحبنظران و دانشمندان در مباحث علوم انسانی برای این واژه تعاریف مختلفی ارائه داده اند، در این پروژه هدف تنها ارائه تعاریف متعدد یک واژه نیست راهبرد تنها یک دکترین مجرد تعریف شده محسوب نمی شود و در واقع هنر و شیوه تفکری است که هدف اصلی آن به کار گیری توانمند بها، متناسب با نظم بخشیدن به وقایع و اطلاعات محیطی بر حسب اولویت ها و سپس انتخاب موثرترین راهکارها برای دستیابی به اهداف خاص است. برای هر وضعیت راهبرد خاص منطبق با آن وضعیت وجود دارد. ممکن است یک راهبرد تنها برای یک وضعیت ویژهعملی ترین و بهترین بوده، برای سایر وضعیت ها بدترین باشد. گاهی راهبرد منطبق بر یک وضعیت، در دست مدیران بی بهره از آینده نگری، شجاعت، بینش و اطلاعات محیطی به اتلاف منابع و وقت می انجامد. معمولا انتخاب راهبردها از سوی دولت و سازمانها به منظور رهایی از یک وضعیت نامطلوب و رسیدن به یک وضعیت مطلوب است. اما بسیاری از مشکلات و مسائل کشورهای توسعه نیافته، قرنها سابقه دارد و حل آن تنها با عزم ملی در دراز مدت میسر است. در دنیای امروز دامنه علوم مختلف گسترش بسیار یافته، مسائل را پیچیده تر و دشوارتر نموده است. بنابر این رهایی از عقب ماندگی و رسیدن به پیشرفت و تکامل در شرایط موجود تاحدی غیر ممکن می نماید و تنها حرکت های جهادی و ایثارگرانه بر ضد ضعف و عقب ماندگی رهگشاست.
توسعه در دهه های اخیر معانی بسیار متغیر و وسیعی یافته است. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، توسعه را مترادف رشد و به معنای صرف اقتصادی به کار میبردند. مثلا محقفی چون روستو ( WW Rostow )، توسعه را فرآیندی چند مرحله ای می داند که از مراحلی چون سنتی، انتقالی، خیز و بلوغ می گذرد و سرانجام به عالی ترین مرحله رشد اقتصادی یعنی مصرف انبوه می رسد. به زودی مشخص شد که یکسان پنداشتن توسعه با رشد اقتصادی چندان درست نیست و باید مشخصاتی نظیر کاهش فقر و نابرابری نیز در مفهوم توسعه گنجانده شود و توسعه به معنای “بهبود زندگی اجتماعی در نظر گرفته شود. یکی از نظریه پردازان توسعه معتقد است که برای اثبات وجود توسعه در یک کشور، باید دید که به موازات افزایشدرآمد سرانه مسائلی چون فقر، بیکاری و نابرابری در آن کشور چه تغییراتی حاصل کرده است. به نظر این دانشمند، تنها زمانی می توان ادعای وقوع توسعه در هر کشور را پذیرفت که این شاخص ها بهبود بافته باشند.
چندی بعد تعاریف جامع تر و کامل تری نیز از توسعه ارائه شد که انواع شاخص های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی روانشناختی نیز در آنها گنجانده شده بود. مثلا مایکل تودار و ( Michael. P . Todara )، توسعه را جریانی چند بعدی میداند که مستلزم وقوع تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی، طرز تلقی مردم نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است.
تودارو می گوید:
“هنگامی می توان وقوع توسعه را در یک کشور پذیرفت که مجموعه نظام اجتماعی آن کشور هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته های افراد و گروههای اجتماعی از حالت نامطلوب خارج شده و به سوی وضعیت بهتر مادی ومعنوی تغییر یافته باشد.”
وی وضعیت بهتر را بر اساس سه ارزش اصلی: تامین معاش، افزایش اعتماد به نفس و آزادی افراد جامعه تعریف می کند.
اما این گونه تعاریف جامع و همه جانبه، بیشتر توصیفی از یک وضعیت ایده آل هستند که شاخص های متعددی برای سنجش و راه و روش صریح و روشنی برای دستیابی به آنها تعیین نشده است. اصولا ماهیت مقوله توسعه یکی از علل اصلی ابهامات و نارساییهای تعاریف توسعه است. توسعه ماهیتی ارزشی، هنجاری و نسبی دارد. به عبارت دیگر، هر فرد، گروه و جامعه ای معنا و ارزشهای مورد نظر خود را از وازه توسعه استنباط می کند. مثلا از دیدگاه اقتصاددانان، ارزش در رشد اقتصادی و افزایش سطح زندگی نهفته است، جامعه شناسان نظم و تعادل اجتماعی را ارزش محسوب می کنند و آگاهان سیاسی کارآمدی و مشروعیت نظام سیاسی را ارزش به حساب می آورند. همچنین عده ای از مردم ارزش را در رفاه و ثروت، عده ای دیگر در نظم و امنیت، برخی در گسترش اخلاقی و معنویت و گروهی نیز در گسترش آزادی و عدالت می دانند. اما برای پیشرفت و تعالی یک جامعه، رشد و توسعه همپا و هماهنگ همه این مقوله ها لازم است. زیرا بدون رشد و توسعه یک و یا چند مقوله مذكوره نمی توان انتظار رشد و توسعه مقوله های دیگر را داشت. مثلا نمی توان از جامعه دچار فقر علمی، انتظار رشد اقتصادی (صنعتی، کشاورزی و …) را داشت.
اگر مراد از توسعه زیست فناوری، گسترش این علم و افزایش فعالیت در شاخه های مختلف این علم در ایران باشد، باید نسبت به توسعه و رشد توانایی در سایر رشته ها اقدام کرد. بنابر این توسعه توانایی علمی جامعه به ویژه در زمینه علوم پایه، توسعه توانایی صنعتی برای تولید تجهیزات و مواد آزمایشگاهی مورد نیاز مراکز تحقیقاتی و تولید انبوه محصولات آزمایشگاهی و توسعه توانایی اقتصادی و مالی کشور برای اختصاص منابع جهت گسترش زیست فناوری در سطح کشور ضروری به نظر می رسد. اصطلاح زیست فناوری طیف گسترده ای از علوم مختلف وکاربردهای علمی به کار گرفته شده در بخش های گوناگون را در بر می گیرد. زیست فناوری در یک نگاه اجمالی عبارت از به کار گیری موجودات زنده یا بخش هایی از بدن موجودات زنده ایجاد روش های جدید تولید، تولید محصولات جدید و دستیابی به راهکارهای جدید جهت بهبود کیفیت زندگی انسان است.
زیست فناوری می تواند موجب ارتقای سطح سلامتی و رفاه انسان، اشتغال زایی، رشد اقتصادی یک کشور و کمک به حفظ محیط زیست شود.
گرچه زیست فناوری سنتی قرنها همراه انسان بوده است و به او در تهیه محصولات گوناگون نظیر نان، ماست، پنیر، شراب، آبجو و … کمک کرده است، اما امروزه نمی توان تنها با استفاده از روش های سنتی و قدیمی در عرصه ی جهانی به رقابت پرداخت.
زیست فناوری نوین کاربردهای پیچیده تری در زمینه تولید آنتی بیوتیکها،واکسن ها، آنزیم ها و استخراج فلزات از معادن دارد. کشاورزان نیز می توانند به جای روشهای قدیمی، از این روش برای تولید محصولات زراعی، باغی و جنگلی، پرورش حیوانات، گونه های خاص گلها، میوه های با حجم بیشتر و دامهای سالم تر استفاده کنند، زیست فناوری نوعی توانمندی قوی است که کاربردهای بسیاری در بخش های گوناگون زندگی بشر دارد. آیا با توجه به این اوصاف می توان بدون تدوین راهبرد و برنامه هایی برای توسعه در سایر مقوله ها، در کشور ایران به توسعه زیست فناوری پرداخت؟ آیا توسعه زیست فناوری برای جامعه ما ضروريست؟ در صورت اساس علایق و منافع زیست فناوری، آرمانهای زیست فناوری کشور، برآورد شود و به دنبال آن اهداف، سیاستها، راهبرد تحقیقاتی، طرح ها و برنامه های تحقیقاتی ارائه شود.